ذکاوت امام خمینی و جلوگیری از شکنجه مراجع تقلید قم

به دنبال تلگراف آیت الله سید محسن حکیم از عراق به مراجع و علمای قم مبنی بر مهاجرت به نجف، رهبر نهضت اسلامی در تصمیمی هوشمندانه خطاب به ایشان نوشتند: «مرکز بزرگ تشیع در پرتگاه هلاکت افتاده و به دامن کفر و زندقه کشیده خواهد شد و برادران ایمانی عزیز ما در شکنجه و عذاب الیم واقع خواهند شد. ما می دانیم با این هجرت، تغییرات و تحولات عظیمی روی خواهد داد که ما از آن بیمناکیم.»

به گزارش نوتیفیکیت، امروز 23 فروردین ماه شصت و یکمین سالروز پاسخ حضرت آیت الله سید روح الله موسوی خمینی به تلگراف آیت الله سید محسن حکیم برای مهاجرت از قم به نجف در سال 1342 است.

آیت الله سید محسن حکیم از مراجع بزرگ عراق بعد از اعلام عزای نوروز 1342 و حمله ماموران شهربانی و ساواک در دومین روز این عید به اجتماع طلاب در مدرسه فیضیه قم و ضرب و جرح شدید آنان که مصادف بود با مراسم عزای شب شهادت امام جعفر صادق (ع) در روز 25 شوال 1383 درتلگرافی، از امام خمینی(س) درخواست کرد که در اعتراض به رفتار وحشیانه رژیم پهلوی همراه با سایر مراجع و بزرگان حوزه های علمیه ایران به نجف اشرف مهاجرت کنند تا این رفتار رژیم شاه را متوجه عمق جنایتی که مرتکب شده بود، کند که امام خمینی به تلگرام ایشان پاسخ حکیمانه و هوشمندانه ای دادند.

ذکاوت امام خمینی و جلوگیری از شکنجه مراجع تقلید قم
آیت الله سید محسن حکیم

قضیه چه بود؟

در پی مخالفت محمدرضا پهلوی با امام خمینی(ره) و سایر مراجع و علمای حوزه های علمیه و اصرار بر اجرای اصول انقلاب سفید، آیت الله العظمی سید روح الله موسوی خمینی در اعتراض به این اقدام در تاریخ 22 اسفند 1341 پیام کوتاهی از قم صادر کردند.

ایشان در این پیام تاکید کردند که «دستگاه حاکمه می خواهد با تمام کوشش، به هدم احکام ضروریه اسلام قیام کند که به دنبال آن مطالبی است که اسلام را به خطر می اندازد لذا اینجانب عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر (عج) جلوس می کنم و به مردم اعلام خطر می کنم. مقتضی است حضرات آقایان نیز همین رویه را اتخاذ فرمایند تا ملت مسلمان از مصیبت های وارده بر اسلام و مسلمین اطلاع حاصل نمایند.»

امام یک هفته بعد در تاریخ 29 اسفند در سخنانی که در جمع طلاب و مردم قم داشتند به تبیین انگیزه های مخالفت با تصویب نامه انجمن های ایالتی و ولایتی پرداختند و از خواب های خطرناکی که رژیم در هتک حرمت احکام و شعایر دینی برای مردم دیده بود، سخن گفتند و با دعوت مردم و طلاب به فداکاری و پایداری، تاکید کردند: «من در کمین آنها ایستاده ام.»

ایشان در پایان این سخنرانی بار دیگر نوروز سال 1342 را عزای عمومی اعلام کردند و خواستار برگزاری عزای سیاسی در نوروز شدند.

امام امت همچنین در نشست های هفتگی و دیدارهای شان از مراجع تقلید و بزرگان حوزه های علمیه خواستند تا با ایشان همراهی کنند.

به دنبال این درخواست 46 نفر از بزرگان و علمای تهران و قم با صدور اعلامیه های جداگانه با این درخواست امام همراه شدند و نوروز سال 1342 را عزای عمومی اعلام کردند.

ذکاوت امام خمینی و جلوگیری از شکنجه مراجع تقلید قم

وحشی گری رژیم

مصادف شدن اولین روز نوروز 1342 با 25 شوال 1383، شب شهادت امام جعفر صادق (ع) و برگزاری مراسم های عزا در منزل برخی از بزرگان و علمای قم و منزل سایر شیعیان و دوست داران اهل بیت (ع) از یک سو و رنگ و بوی سیاسی گرفتن نوروز 1342 از دیگر سو، حال و هوای سال نوی ایرانیان را به کلی تغییر داد.

نوروز 1342 در شهر قم قدری متفاوت تر از سایر شهرهای ایران برگزار شد. دو مجلس عزا در دو محله معروف قم توسط دو عالم و مرجع عالیقدر شیعه برگزار شد. مجلس اول به میزبانی آیت الله سید روح الله موسوی خمینی در محله یخچال قاضی و مجلس دوم به میزبانی آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی در مدرسه فیضیه برگزار شد.

مسیله قابل تامل این بود که در آخرین روزهای اسفند 1341 به ساواک خبر رسید علما و طلاب قم و تبریز خود را آماده برگزاری مراسم عزای امام جعفر صادق (ع) رییس مذهب شیعه می کنند. مدیران ارشد ساواک تصمیم گرفتند ماموران گارد را با لباس غیر سازمانی و مبدل به مدارس فیضیه و طالبیه بفرستند و مانع برگزاری آرام مجالس عزا شوند و همین کار را هم کردند.

در قم وقتی امام خمینی متوجه حضور ماموران ساواک در بین عزاداران منزلش شدند به واسطه یکی از طلاب حاضر در جلسه به ماموران هشدار که اگر بخواهند نظم مجلس عزا را بهم بریزند یا مانع برگزاری مجلس عزا شوند، به حرم حضرت معصومه (س) می روند.

ماموران ساواک به خوبی متوجه تهدید امام شدند. آنان می دانستد با خروج امام خمینی از منزل شان و حرکت در خیابان ها و کوچه های منتهی به حرم حضرت معصومه (س) موجی از جمعیت در پی ایشان خواهند رفت و این اتفاق موجب خارج شدن کنترل اوضاع از دست شان می شود به همین دلیل مجلس عزای منزل ایشان را بهم نریختند.

اما این ملاحظه در مراسم دوم که عصر روز دوم فروردین 1342 در مدرسه فیضیه برگزار شد، رعایت نشد. ماموران رژیم در این روز علاوه بر ضرب و شتم و مجروح کردن تعداد زیادی از طلاب جوان این مدرسه با شلیک به بی هدف موجب شهادت سید یونس رودباری شدند.

سپهبد محسن مبصر رییس وقت شهربانی کل کشور در خاطره ای از این اتفاق نوشت: «پیشنهاد حضور ماموران ساواک در بین مردم و طلبه ها را نعمت الله نصیری رییس وقت ساواک طراحی کرد، اسدالله علم نخست وزیر پسندید و شاه آن را تایید کرد و دستور اجرا داد.»

تعرض به فیضیه

بر اساس رسمی که توسط آیت الله عبدالکریم حایری موسس حوزه علمیه قم گذاشته شد، آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی بعد از ظهر روز شهادت امام جعفر صادق (ع) مجلس عزایی در مدرسه فیضیه برگزار کردند. مجلس عزا در آرامش در حال برگزاری بود. واعظان در ظلم و ستمی که به امام باقر شده بود، سخن ها گفتند و جهت سخنان شان را به ظالم و ستم دستگاه حاکمه و خوابی که برای ایران با اجرای اصلاحات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در قالب انقلاب سفید دیده بود، معطوف کردند. ابتدا حجت الاسلام آل طه و بعد حاج انصاری قمی منبر رفتند و علیه نظام پهلوی سخن گفتند بعد از آن بود که ماموران شهربانی و گارد، مدرسه فیضیه را اشغال کردند و طلاب را مورد ضرب و شتم قرار دادند.

در میانه مراسم ماموران لباس شخصی ساواک و شهربانی قم در هماهنگی با هم شروع به ایجاد سر و صدا و بهم زدن سکوت و نظم مجلس و درگیر شدن با طلاب جوان حاضر در مراسم و ضرب و شتم آنان شدند.

در پی شدت عمل ماموران ساواک، نظامیان شهربانی قم با بی اهمیتی و بی حرمتی به مجلس عزا، حرمت فضای مذهبی مدرسه فیضیه را با به چوب و باتوم بستنِ طلاب جوان و پرت کردن آنها از حجره های بالایی مدرسه به داخل حیاط و تخریب اموال و آتش زدن کتاب های ادعیه و قرآن، شکستند.

تعداد زیادی از نیروهای انتظامی، امنیتی، کماندوهای ضد شورش و سربازان گارد شاهنشاهی با لباس مبدل در این مراسم حضور داشتند. عوامل رژیم که طبق دستورالعمل ساواک وظیفه برهم زدن مجالس وعظ به آنها محول شده بود، با ذکر صلوات های بی موقع مجلس عزا را به تشنج کشاندند.

در هرج و مرج ناشی از بهم ریختن مجلس عزا، ماموران ساواک و شهربانی با دشنه، قمه و زنجیر به روحانیون، وعاظ و طلاب مدرسه فیضیه حمله و تعداد زیادی از آنان را مجروح کردند. آنان همچنین با سلاح گرم، طلاب را به رگبار بستند که موجب شهادت یک نفر و مجروح شدن تعداد زیادی از آنان شد.

ماموران در این واقعه شیخ اسماعیل حبیبی و آقای گلستانی را از طبقه دوم فیضیه به پایین پرت کردند که چشمان و بدن حبیبی به شدت آسیب دید و دست و پای گلستانی شکست. علاوه بر اینها بسیاری دیگر مانند آقای قریشی مصدوم شدند. برخی طلاب مثل آقای قایمی با چوب و سنگ به مقابله با سربازان و ماموران مشغول شدند که ماموران آنان را بیشتر کتک زدند. وقتی این عده را به بیمارستان بردند، آن قدر زده بودند که بدن شان کبود شده بود.

درگیری ماموران شهربانی و ساواک تا ساعت 7 بعدازظهر آن روز ادامه یافت. نظامیان لباس ها، کتاب ها و بسیاری از لوازم و اثاثیه طلاب را در وسط صحن مدرسه به آتش کشیدند.

بعد از حمله به فیضیه بسیاری از طلاب این مدرسه و دیگر مدارس دینی قم از ترس حملات بعدی، حوزه های علمیه را ترک کردند و این اتفاق موجب تعطیلی 40 روز مدرسه فیضیه و سایر مدارس دینی قم شد همچنین فریضه اقامه نماز جماعت در مساجد تهران و بسیاری شهرهای کشور به مدت یک هفته تعطیل شد.

ذکاوت امام خمینی و جلوگیری از شکنجه مراجع تقلید قم

رفتار امام

خبر این رفتار ضد انسانی و وحشیانه ساعتی بعد به امام خمینی(ره) رسید. ایشان غروب همان روز در جمع طلاب قمی در اعتراض به این رفتار ضد انسانی بیان کردند: «… ناراحت و نگران نشوید، مضطرب نگردید، ترس و هراس را از خود دور کنید. شما پیرو پیشوایانی هستید که در برابر مصایب و فجایع صبر و استقامت کردند، که آنچه ما امروز می بینیم نسبت به آن چیزی نیست.

پیشوایان بزرگوار ما، حوادثی چون روز عاشورا و شب یازدهم محرم را پشت سر گذاشتند و در راه دین خدا یک چنان مصایبی را تحمل کردند. شما امروز چه می گویید؟ از چه می ترسید؟ برای چه مضطربید؟ عیب است برای کسانی که ادعای پیروی از حضرت امیر علیه السلام و امام حسین علیه السلام را دارند و در برابر این نوع اعمال رسوا و فضاحت آمیز دستگاه حاکمه، خود را ببازند.

دستگاه حاکمه با ارتکاب این جنایت، خود را رسوا و مفتضح ساخت و ماهیت چنگیزی خود را به خوبی نشان داد. دستگاه جبار با دست زدن به این فاجعه، شکست و نابودی خود را حتمی ساخت. ما پیروز شدیم ما از خدا می خواستیم که این دستگاه ماهیت خود را بروز دهد و خود را رسوا کند.

بزرگان اسلام ما، در راه حفظ اسلام و احکام قرآن کریم کشته شدند، زندان رفتند، فداکاری ها کردند تا توانستند اسلام را تا به امروز حفظ کنند و به دست ما برسانند. امروز وظیفۀ ماست که در برابر خطراتی که متوجه اسلام و مسلمین می باشد، برای تحمل هرگونه ناملایمات آماده باشیم تا بتوانیم دست خاینین به اسلام را قطع نماییم و جلو اغراض و مطامع آن ها را بگیریم.»

ایشان فردای واقعه – سوم فروردین – نیز در جمع برخی طلاب و روحانیون قمی گفتند: «… مردم لازم است از مدرسۀ فیضیه دیدن نمایند و جنایات غیر انسانی دستگاه حاکمه را از نزدیک ببینند و نیز به بیمارستانها سرکشی کنند و از روحانیان مجروح و مصدوم عیادت به عمل آورند تا دریابند که دستگاه حاکمه با روحانیت چه کرده است.»

هتک حرمت طالبیه تبریز

همزمان با مدرسه فیضیه قم، عوامل رژیم پهلوی در روز دوم فروردین 1342 رفتار مشابهی با طلاب مدرسه طالبیه تبریز کردند. خبر تحریم نوروز 1342 توسط آیت الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی به اطلاع مردم تبریز رسید و با همراهی جوانان تبریزی در سطح شهر پخش شد. دوم فروردین 1342 ماموران شهربانی به بهانه نصب اعلامیه امام خمینی برای تحریم عید نوروز و عزای عمومی در مدرسه طالبیه تبریز به این مدرسه هجوم بردند که با مقاومت و اعتراض طلاب، مشاجره لفظی بین طلاب و ماموران شهربانی و ساواکِ تبریز در گرفت که حاصل این مشاجره، ضرب و جرح خونین طلاب این مدرسه بود.

واکنش چند باره

امام خمینی 11 روز بعد از حمله ساواک و شهربانی قم به طلاب مدرسه فیضیه و هتک حرمت و منزلت طلاب و روحانیون قمی در نامه تندی واکنش نشان دادند.

ایشان که این نامه را در پاسخ به نامه آیت الله سید علی اصغر خویی نوشتند، حملۀ کماندوها و مامورین انتظامیِ دولت با لباس مبدل و به معیت و پشتیبانی پاسبانها به مرکز روحانیت را موجب زنده شدن خاطرات حمله مغول به ایران توصیف کردند.

ایشان در این نامه تاکید کردند: «با این تفاوت که آنها به مملکت اجنبی حمله کردند، و اینها به ملت مسلمان خود و روحانیون و طلاب بی پناه در روز وفات امام صادق ـ علیه السلام ـ با شعار «جاوید شاه» به مرکز امام صادق و به اولاد جسمانی و روحانی آن بزرگوار حملۀ ناگهانی کردند و در ظرف یکی دو ساعت تمام مدرسه فیضیه، دانشگاه امام زمان ـ صلوات الله و سلامه علیه ـ را با وضع فجیعی، در محضر قریب 20 هزار مسلمان، غارت نمودند و درهای تمام حجرات و شیشه ها را شکستند.

طلاب از ترس جان، خود را از پشت بام ها به زمین افکندند. دست ها و سرها شکسته شد. عمامۀ طلاب و ساداتِ ذریۀ پیغمبر را جمع نموده آتش زدند؛ بچه های 16-17ساله را از پشت بام پرت کردند؛ کتابها و قرآنها را ـ چنانکه گفته شده ـ پاره کردند.

اکنون روحانیون و طلاب در این شهر مذهبی تامین جانی ندارند. اطراف منازل علما و مراجع محصور کارآگاه و گاهی کماندو و مامورین شهربانی است. مامورین تهدید می کنند که سایر مدارس را نیز به صورت فیضیه در می آوریم. طلاب محترم از ترس مامورین لباسهای روحانیت را تبدیل نموده اند. دستور داده اند که طلاب را به اتوبوس و تاکسی سوار نکنند. در مجامع عمومی مامورین به روحانیون ـ عموماً ـ و به بعضی افراد ـ به اسم ـ ناسزا می گویند و فحش های بسیار رکیک می دهند.

شبها پاسبان ها ورقه های فجیع با امضای مجهول پخش می کنند. اینان با شعار «شاه دوستی» به مقدسات مذهبی اهانت می کنند. «شاه دوستی» یعنی غارتگری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، و تجاوز به مراکز علم و دانش؛ «شاه دوستی» یعنی ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانه های اسلام و محو آثار اسلامیت؛ «شاه دوستی» یعنی کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت.

حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است. قرآن و مذهب در مخاطره است. با این احتمال، تقیه حرام است؛ و اظهار حقایق، واجب «وَلو بَلَغَ مَا بَلَغَ».

اکنون که مرجع صلاحیتداری برای شکایت در ایران نیست و ادارۀ این مملکت به طور جنون آمیز در جریان است، من به نام ملت از آقای عَلم، شاغل نخست وزیری، استیضاح می کنم: با چه مجوز قانونی در دو ماه قبل حمله به بازار تهران گردید، و علمای اعلام و سایر مسلمین را مصدوم و مضروب نمودید؟ با چه مجوز علما و سایر طبقات را به حبس کشیدید که جمع کثیری در حبس به سر می برند؟

با چه مجوزی بودجۀ مملکت را خرج رفراندم معلوم الحال کردید؟ در صورتی که رفراندم از شخص شاه بود ـ و بحمدالله ایشان از غنی ترین افراد بشر هستند ـ با چه مجوز مامورین دولت را که از بودجۀ ملت حقوق می گیرند برای رفراندم شخصی التزاماً به خدمت واداشتند؟ با چه مجوزی در دو ماه قبل بازار قم را غارت کردید، و به مدرسۀ فیضیه تجاوز نمودید و طلاب را کتک زده و آنها را به حبس کشیدید؟ با چه مجوز در روز وفات امام صادق ـ سلام الله علیه ـ کماندوها و مامورین انتظامی را با لباس مبدل و حال غیرعادی به مدرسۀ فیضیه فرستاده و این همه فجایع را انجام دادید؟

من اکنون قلب خود را برای سرنیزه های مامورین شما حاضر کردم ولی برای قبول زورگویی ها و خضوع در مقابل جباری های شما حاضر نخواهم کرد. من به خواست خدا احکام خدا را در هر موقع مناسبی بیان خواهم کرد؛ و تا قلم در دست دارم کارهای مخالف مصالح مملکت را برملا می کنم.

اکنون یک چشم مسلمین بر دنیای خود، و چشم دیگرشان بر دین خود گریان است. و حکومت چند ماهۀ شما با کارهایی که می کنید اقتصاد، زراعت، صنعت، فرهنگ، و دیانت مملکت را به خطر انداخته، و مملکت از هر جهت در شُرف سقوط است. خداوند تعالی اسلام و مسلمین را در پناه خود و قرآن حفظ فرماید.»

رفتار نهایی رژیم

چند روز بعد از واقعه حمله ساواک و شهربانی به مدرسه فیضیه قم، به دستور محمدرضا پهلوی طلاب و روحانیون جوان نیز به زور سرنیزه سربازان شهربانی به خدمت سربازی برده شدند اما خدمت زیر پرچم رژیم پهلوی برای طلاب سخت و طاقت فرسا بود. با اطلاع امام این موضوعف ایشان نماینده ای را از طرف خودشان به سربازخانه ها فرستادند و از طلاب سرباز خواستند «به خود تزلزل راه ندهند و از فرصت خدمت سربازی استفاده کنند و برای تقویت جسم و روح خود بکوشند.»

امام با مخاطب قرار دادن طلاب سربازخانه ها به آنان سفارش کردند: «شما سربازان امام زمان (عج) هستید. سربازان و درجه داران را نسبت به نظام رژیم آگاه نمایید و تعلیمات نظامی را با جدیت فرا گیرید.»

ذکاوت امام خمینی و جلوگیری از شکنجه مراجع تقلید قم

واکنش حکیم

به دنبال حمله ماموران شهربانی و ساواک قم به مدرسه فیضیه، موج خشم و نفرت ناشی از این فاجعه موجب واکنش و اعتراض حوزه های علمیه نجف و کربلا شد.

آیت الله سید محسن حکیم در تلگرافی از امام خمینی درخواست کرد در اعتراض به این رفتار رژیم به همراه سایر مراجع و علمای قم به صورت دسته جمعی به نجف اشرف مهاجرت کنند.

رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی در تاریخ 23 فروردین 1342 در پاسخ به تلگراف آیت الله حکیم از قم، نوشتند: «تلگراف محترم در تسلیت فاجعه عظمی موجب تشکر گردید. امید است با وحدت کلمه علمای اعلام اسلام و مراجع وقت- کثّر اللَّه امثالهم- حفظ استقلال مملکت و قطع دست اجانب را نموده، از حریم اسلام و قرآن کریم دفاع کرده، نگذاریم دست خیانت به احکام مسلّمه اسلام دراز شود.

ما می دانیم با هجرت مراجع و علمای اعلام- اعلَی اللَّه کلمتَهم – مرکز بزرگ تشیع در پرتگاه هلاکت افتاده و به دامن کفر و زندقه کشیده خواهد شد و برادران ایمانی عزیز ما در شکنجه و عذاب الیم واقع خواهند شد.

ما می دانیم با این هجرت، تغییرات و تحولات عظیمی روی خواهد داد که ما از آن بیمناکیم.

ما عجالتا در این آتش سوزان به سر برده و با خطرهای جانی صبر نموده، از حقوق اسلام و مسلمین و از حریم قرآن و استقلال مملکت اسلام دفاع می کنیم و تا سر حد امکان مراکز روحانیت را حفظ نموده، امر به آرامش و سکوت می نماییم مگر آنکه دستگاه جبار راهی را بخواهد طی کند که ما را ناگزیر به مطالبی کند که به خدای تبارک و تعالی از آن پناه می بریم.

اینجانب دست اخلاص خود را به سوی جمیع مسلمین، خصوصا علمای اعلام و مراجع عظام- اطال اللَّه بقاءَهم دراز کرده و از عموم طبقات برای صیانت احکام اسلام و استقلال ممالک اسلامی استمداد می کنم و اطمینان دارم با وحدت کلمه مسلمین، سیَّما علمای اعلام، صفوف اجانب و مخالفین درهم شکسته، و هیچ گاه به فکر تجاوز به ممالک اسلامی نخواهند افتاد.

ما تکلیف الهی خود را ان شاءاللَّه ادا خواهیم کرد و به احدی الْحُسْنَیَیْن نایل خواهیم شد: یا قطع دست خاینین از حریم اسلام و قرآن کریم؛ و یا جوار رحمت حق جلّ و علا: اِنِّی لَا اَرَی الموتَ اِلَّا سَعَادهً و لَا الحَیاهَ مَعَ الظَّالِمِینَ اِلَّا بَرَماً. اینک دستگاه جبار برای اطفای نور حق به هر وسیله در کوشش است. و اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَو کَرِهَ الکَافِرُونَ.»

منابع:

صحیفه امام جلد یک صص 166، 167، 177 تا 179، 182، 243-248

صحیفه امام خمینی، لیست بیانیه ها نامه ها و تلگراف های امام خمینی در سال 1342

پایان خبر نوتیفیکیت

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "ذکاوت امام خمینی و جلوگیری از شکنجه مراجع تقلید قم" هستید؟ با کلیک بر روی فرهنگ و هنر، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "ذکاوت امام خمینی و جلوگیری از شکنجه مراجع تقلید قم"، کلیک کنید.