فرق ولی و قیم
خب، ببینید رفقا! اگه بخوایم خیلی خودمونی و ساده بگیم، ولی و قیم هر دو مسئولیت مراقبت و اداره امور یه نفری رو دارن که خودش نمی تونه گلیم خودشو از آب بکشه بیرون. اما این دوتا کلاً دو دنیای متفاوت دارن. ولی، مثل پدر و پدربزرگ پدری، یه سرپرست طبیعی و قانونیه که نیازی به حکم دادگاه نداره. در مقابل، قیم کسیه که دادگاه انتخابش می کنه، اون هم وقتی ولی ای در کار نباشه یا نتونه وظیفه شو درست انجام بده. اختیارات ولی خیلی گسترده تر و کمتر تحت نظارته، اما قیم همیشه باید به دادگاه و دادستان جواب پس بده.
حالا چرا این موضوع اینقدر مهمه؟ تو زندگی روزمره، ممکنه با مسائلی روبرو بشیم که بدون دونستن فرق این دو مفهوم، حسابی گیج بشیم یا حتی ضرر کنیم. مثلاً برای مسائل بانکی بچه ها، اجازه ازدواج دختر، یا حتی خروج از کشور، دونستن اینکه چه کسی ولی هست یا چه کسی قیم، حسابی گره گشاست. خیلی ها فکر می کنن هر سرپرستی که امور مالی و غیرمالی یه نفر رو به عهده داره، ولی هست، در حالی که اینطور نیست. قانون برای حمایت از افرادی که نمی تونن از خودشون محافظت کنن (مثل بچه های کوچیک، کسایی که مشکل روانی دارن یا اصطلاحاً سفیه هستن)، سازوکارهایی رو گذاشته که دونستنشون خیلی می تونه به درد بخوره. تو این مقاله قراره با هم دقیقاً بررسی کنیم که ولی کیه، قیم کیه، چه اختیاراتی دارن و فرقشون دقیقاً کجاست، اون هم با یه زبان ساده و کاربردی.
ولی کیست؟ یه جورایی سرپرست طبیعی!
همین اول کار بریم سراغ ولی. تو قانون ما، وقتی اسم ولی میاد، منظورمون یه سرپرست خاص و طبیعیه که خود قانون، این مسئولیت رو بهش داده. نیازی نیست کسی بره دادگاه و بگه این آقا ولی باشه! از لحظه تولد یه بچه، مسئولیت های ولایت قهری اون به صورت خودکار میفته گردن دو نفر: اولی پدر و دومی پدربزرگ پدریشه (یعنی بابابزرگ از سمت بابا). به این نوع ولایت میگن قهری چون با زور قانون، و نه با انتخاب یا تصمیم شخصی، به این افراد تحمیل میشه.
حالا اختیارات این ولی قهری چیه؟ راستش رو بخواهید، اختیاراتش خیلی گسترده ست. یه ولی قهری تقریباً می تونه تمام امور مالی و غیرمالی مربوط به فرزند یا نوه تحت ولایتش رو انجام بده. فکر کنید چی؟ نیازی هم به اجازه دادگاه نداره! مثلاً می تونه برای بچه حساب بانکی باز کنه، اموالش رو اداره کنه، حتی اگه لازم باشه با رعایت مصلحت، بفروشه یا اجاره بده. برای امور غیرمالی هم همینطوره، مثلاً برای اجازه ازدواج دختر باکره، یا حتی اجازه خروج از کشور، حرف ولی قهری حرف اول رو میزنه. البته یه خط قرمزی هم هست: ولی باید همیشه مصلحت و غبطه محجور رو در نظر بگیره. یعنی کاری نکنه که به ضرر بچه یا نوه باشه. اگه خدای نکرده ثابت بشه که ولی داره خیانت می کنه یا صلاح محجور رو در نظر نمی گیره، ممکنه دادگاه ولایت رو ازش سلب کنه.
ولایت ولی قهری تا کی ادامه داره؟ این ولایت تا زمانی ادامه داره که بچه به سن بلوغ و بعدش به سن رشد برسه. سن بلوغ برای دخترا ۹ سال قمری و برای پسرا ۱۵ سال قمریه. اما سن رشد، یعنی اینکه فرد بتونه خودش مسئولیت کارهای مالی شو به عهده بگیره و اصطلاحاً عاقل و بالغ باشه، تو قانون ما ۱۸ سال تمام در نظر گرفته شده. پس تا وقتی که فرزند به ۱۸ سالگی نرسه و دادگاه رشدش رو تأیید نکنه، همچنان تحت ولایت ولی قهری باقی می مونه.
نکته مهم درباره ولایت قهری: پدر و پدربزرگ هم عرض اند!
یه اشتباه خیلی رایج بین مردم اینه که فکر می کنن اختیارات پدربزرگ پدری بعد از پدره، یعنی تا وقتی پدر هست، پدربزرگ هیچ کاره ست. اما این فکر کاملاً غلطه! تو قانون مدنی ما، پدر و جد پدری (پدربزرگ پدری) در عرض هم ولی قهری هستن، نه در طول هم. یعنی چی؟ یعنی اختیارات هر دو هم زمان و برابر اعتبار داره.
فرض کنید یه دختری می خواد ازدواج کنه و پدرش به دلایلی (که ممکنه درست یا غلط باشه) اجازه نمیده. اگه پدربزرگ پدریش زنده باشه و صلاح دختر رو در این ازدواج ببینه، می تونه اجازه بده و ازدواج انجام بشه! نیازی نیست که اول اجازه پدر گرفته بشه و اگه اون نداد، بعد بریم سراغ پدربزرگ. هر کدوم از این دو بزرگوار که زودتر اجازه بدن، کار پیش میره. این موضوع توی ماده ۱۱۸۰ قانون مدنی هم اومده که ولایت پدر و جد پدری در عرض هم هستند. پس همیشه حواسمون باشه که اگه پدر یا پدربزرگ پدری برای انجام کاری اقدام کنن، اون کار معتبره.
قیم کیست؟ سرپرستی که دادگاه تعیین می کنه!
خب، حالا که فهمیدیم ولی کیه، بریم سراغ قیم. قیم یه داستان دیگه داره. برخلاف ولی که خود قانون تعیینش می کنه، قیم رو دادگاه انتخاب و منصوب می کنه. یعنی تا وقتی دادگاه حکم نده، کسی قیم نیست.
کی دادگاه تصمیم می گیره که برای کسی قیم تعیین کنه؟ تو این شرایط:
* وقتی ولی قهری وجود نداره: مثلاً خدای نکرده پدر و پدربزرگ پدری هر دو فوت کرده باشن.
* وقتی ولی قهری هست، اما صلاحیت نداره: ممکنه ولی قهری زنده باشه، ولی به دلایلی مثل جنون، سفاهت، ورشکستگی، یا حتی خیانت در اموال محجور، دادگاه صلاحیت رو ازش سلب کنه. در این حالت هم باید برای محجور قیم تعیین بشه.
* وقتی وصی وجود نداره: ولی قهری می تونه برای بعد از فوتش یه نفر رو به عنوان وصی تعیین کنه. اگه وصی ای هم تعیین نشده باشه یا وصی هم صلاحیت نداشته باشه، باز هم پای قیم به ماجرا باز میشه.
پس هدف از تعیین قیم، حمایت از اون دسته از محجورین (صغیر، مجنون، سفیه) هست که سرپرست طبیعی ندارن یا سرپرستشون نتونسته یا نخواسته وظیفه شو انجام بده. دادستان یا نزدیکان محجور می تونن از دادگاه بخوان که برای محجور قیم تعیین کنه. دادگاه هم با بررسی شرایط، بهترین و صالح ترین فرد رو انتخاب می کنه. قیم می تونه مادر محجور، یکی از بستگان نزدیک، یا حتی فردی خارج از خانواده باشه که دادگاه تشخیص بده امین و دلسوزه.
اما اختیارات قیم به اندازه ولی قهری گسترده نیست. قیم همیشه زیر ذره بین دادگاه و دادستانه. برای خیلی از کارهای مهم، قیم باید از دادستان یا دادگاه اجازه بگیره. مثلاً اگه بخواد اموال غیرمنقول (مثل خونه یا زمین) محجور رو بفروشه یا رهن بذاره، یا حتی اگه بخواد برای محجور وام بگیره یا معاملات مهمی انجام بده که مبلغش بالاست، حتماً باید اجازه دادستان رو داشته باشه. قیم موظفه هر سال یه صورتحساب از دخل و خرج و وضعیت اموال محجور به دادستان ارائه بده و مسئولیتش در قبال دادگاه خیلی سنگینه. اگه قیم از وظایفش شونه خالی کنه، سوءمدیریت داشته باشه، یا خدای نکرده به اموال محجور خیانت کنه، خیلی راحت تر از ولی قهری میشه عزلش کرد و یه قیم دیگه به جاش گذاشت.
وصی کیست؟ وقتی ولی وصیت می کنه!
حالا بریم سراغ یه شخصیت دیگه که تو این داستان سرپرستی از محجورین نقش داره: وصی. وصی نه مثل ولی خودبه خودی تعیین میشه، نه مثل قیم از طریق دادگاه. وصی رو خود ولی قهری (پدر یا جد پدری) انتخاب می کنه، البته برای زمانی که خودش دیگه زنده نباشه. یعنی یه جورایی ولی قهری با وصیت نامه، برای بعد از فوت خودش، یه نفر رو به عنوان مسئول اداره امور فرزندش معرفی می کنه.
نقش وصی چیه؟ وصی می تونه برای اداره امور مالی یا حتی شخصی محجورین (بچه های کوچیک یا کسایی که از نظر عقلی مشکل دارن) تعیین بشه. ولی قهری با این کار می خواد مطمئن بشه که بعد از خودش، فرزندش بی سرپرست نمیمونه و امورش به دست یه فرد مورد اعتماد اداره میشه.
کی وصی وارد عمل میشه؟ وصی فقط زمانی می تونه شروع به کار کنه که ولی قهری فوت کرده باشه و دیگه هیچ ولی قهری دیگه ای هم در قید حیات نباشه. مثلاً اگه پدر وصی تعیین کرده باشه، اما پدربزرگ پدری هنوز زنده باشه، وصی نقشی نداره. ولایت با پدربزرگه. فقط وقتی هم پدر و هم پدربزرگ پدری فوت کردن، نوبت به وصی میرسه که وارد عمل بشه.
اختیارات وصی چطوره؟ اختیارات وصی هم تقریباً شبیه اختیارات قیمه. یعنی اگرچه ولی قهری اون رو تعیین کرده، اما اونم مثل قیم برای انجام خیلی از کارها، به خصوص کارهای مهم مالی مثل فروش اموال غیرمنقول، رهن، یا گرفتن وام، باید از دادستان یا دادگاه اجازه بگیره. وصی هم مثل قیم زیر نظارت دادگاهه و در صورت بی کفایتی یا سوءرفتار، میشه عزلش کرد.
بیا تفاوت ولی و قیم رو با هم ببینیم! (مقایسه جامع)
تا اینجا با هر سه مفهوم ولی، قیم و وصی آشنا شدیم. حالا وقتشه که اینا رو بذاریم کنار هم و ببینیم دقیقاً چه فرقی با هم دارن. دونستن این تفاوت ها خیلی به درد می خوره و باعث میشه کمتر تو مسائل حقوقی سردرگم بشیم.
مبنای انتخاب و قدرت:
* ولی: مبنای انتخاب ولی قهری (پدر و جد پدری) فقط و فقط قانونه و رابطه خونی. یعنی چون تو پدر یا پدربزرگ این بچه ای، قانون میگه تو ولیشی! بدون نیاز به هیچ حکم یا تصمیم دیگه ای. قدرتش هم از همینجا میاد، یه قدرت طبیعی و خیلی محکم.
* قیم: مبنای انتخاب قیم، حکم دادگاهه. یعنی دادگاه پس از بررسی شرایط و اینکه ولی یا وصی وجود نداره یا صلاحیت ندارن، یه نفر رو برای این مسئولیت انتخاب می کنه. پس قدرت قیم از یک حکم قضایی نشأت می گیره.
اختیارات و آزادی عمل:
اینجا شاید بزرگترین تفاوت بین ولی و قیم باشه.
* اختیارات ولی: ولی قهری اختیارات خیلی وسیع و گسترده ای داره. تو اکثر امور مالی و غیرمالی مربوط به محجور، ولی می تونه خودش تصمیم بگیره و عمل کنه، بدون اینکه نیاز به اجازه کسی یا دادگاهی داشته باشه. مثلاً اگه پدر یه ملکی رو به نام بچه اش خریده باشه و بعداً نیاز به فروش اون ملک برای تأمین نیازهای خود بچه یا اداره اموالش باشه، پدر به عنوان ولی قهری می تونه اون رو بفروشه (البته به شرط رعایت مصلحت محجور). یا اجازه ازدواج دختر باکره فقط با ولی قهریشه. اجازه خروج از کشور هم از اختیارات ولیه.
* اختیارات قیم: قیم از این آزادی عمل برخوردار نیست. اختیاراتش محدودتره و همیشه تحت نظارت دادگاه و دادستانه. قیم برای خیلی از کارهای مهم، باید از دادستان اجازه بگیره. مثلاً:
* فروش یا رهن گذاشتن اموال غیرمنقول محجور (مثل خونه، زمین).
* انجام معاملاتی که ممکنه محجور رو بدهکار کنه.
* گرفتن وام برای محجور.
* صلح و سازش بر سر دعاوی مربوط به محجور.
* تبدیل اوراق بهادار و سرمایه گذاری های خاص.
ببینید، این یعنی قیم باید برای هر حرکت مهمی، اول از مراجع قضایی چراغ سبز بگیره.
برای اینکه قشنگ تر این تفاوت ها رو درک کنیم، یه جدول مقایسه جامع می ذارم اینجا:
| ویژگی | ولی قهری | قیم |
|---|---|---|
| مبنای تعیین | قانون و رابطه نسبی (پدر و جد پدری) | حکم دادگاه |
| نیاز به حکم دادگاه | خیر، خودکار است. | بله، حتماً نیاز به حکم دارد. |
| گستره اختیارات | بسیار گسترده در امور مالی و غیرمالی | محدودتر، عمدتاً در امور مالی |
| نیاز به اجازه دادستان/دادگاه | در اکثر موارد خیر (مگر موارد خاص سلب صلاحیت) | در بسیاری از موارد مهم (فروش اموال، رهن، وام) بله |
| نظارت قانونی | کمتر (مگر اثبات خیانت یا عدم صلاحیت) | مستمر توسط دادستان و دادگاه (ارائه صورتحساب سالانه) |
| امکان عزل | فقط در صورت اثبات خیانت یا عدم صلاحیت های جدی | در صورت سوء مدیریت، عدم کفایت، بیماری مؤثر، راحت تر |
| هدف | سرپرستی طبیعی و خودکار از محجور | سرپرستی جایگزین در صورت فقدان ولی یا عدم صلاحیت او |
مسئولیت و نظارت قانونی:
* ولی: نظارت بر ولی قهری خیلی کمتره. یعنی دادستان یا دادگاه دائماً امور ولی رو رصد نمی کنن. البته این به این معنی نیست که ولی بی مسئولیته! اگه ولی در اداره اموال محجور خیانت کنه یا مصلحتش رو رعایت نکنه، میشه ازش شکایت کرد و دادگاه می تونه ولایت رو ازش سلب کنه و یه قیم برای محجور تعیین کنه.
* قیم: داستان قیم کاملاً فرق داره. قیم دائماً زیر نظره دادستان و دادگاهه. باید هر سال یه صورتحساب از تمام درآمدهای محجور و خرج هایی که کرده، به دادستان ارائه بده. دادستان هم این حساب ها رو بررسی می کنه تا مطمئن بشه قیم داره درست عمل می کنه و به اموال محجور آسیبی نمی رسه. اگه قیم سوءمدیریت کنه یا نتونه به درستی وظایفشو انجام بده، دادگاه خیلی راحت می تونه عزلش کنه.
از دست دادن ولایت یا عزل قیم:
* شرایط سلب ولایت از ولی قهری: سلب ولایت از ولی قهری کار آسونی نیست و فقط تو موارد خیلی خاص اتفاق میفته. مثلاً اگه ولی دچار جنون، سفاهت، ورشکستگی بشه، یا خدای نکرده در اداره اموال محجور خیانت کنه (که باید اثبات بشه)، یا مرتکب جنایت های سنگین بشه، دادگاه می تونه ولایت رو ازش سلب کنه.
* شرایط عزل قیم: عزل قیم راحت تره. اگه قیم کفایت لازم رو نداشته باشه، سوءرفتار کنه، به اموال محجور ضرر بزنه، یا حتی به خاطر بیماری های خاص نتونه وظایفشو انجام بده، دادگاه می تونه به درخواست دادستان یا نزدیکان محجور، اون رو عزل کنه.
مادر می تونه ولی باشه؟ یه سوال مهم!
یکی از سوالات خیلی پرتکرار و البته مهمی که همیشه مطرح میشه اینه که آیا مادر می تونه ولی فرزندش باشه؟ خیلی ها فکر می کنن بعد از فوت پدر، مادر به طور خودکار ولی فرزند میشه، اما باید بگم تو قانون مدنی ایران، این تصور اشتباهه.
در قوانین ما، حق ولایت قهری (یعنی اون سرپرستی که خود قانون بهش داده و طبیعیه) فقط برای پدر و جد پدری (پدربزرگ پدری) تعریف شده. مادر، با تمام عشقی که به فرزندش داره و زحماتی که می کشه، متأسفانه در جایگاه ولی قهری قرار نمی گیره. یعنی اختیاراتی که پدر و جد پدری در مورد امور مالی و حقوقی فرزند دارن، مادر نداره. این موضوع گاهی تو زندگی امروزی و با ساختار خانواده های تک نفره، مشکلاتی رو ایجاد می کنه. مثلاً ممکنه بعد از فوت پدر، پدربزرگ پدری هم در دسترس نباشه یا نتونه به خوبی امور نوه رو اداره کنه، در حالی که مادر بهترین و دلسوزترین فرد برای این کار باشه.
اما این به این معنی نیست که مادر هیچ نقشی تو سرپرستی فرزندش نداره! مادر می تونه تو شرایط زیر، به نوعی مسئولیت امور فرزندش رو به عهده بگیره:
* حضانت: مهمترین نقش مادر، حضانت فرزندشه. حضانت یعنی نگهداری، مراقبت جسمی و روانی و تربیت فرزند. تو قانون ما، حضانت کودک تا سن بلوغ (۹ سال برای دختر و ۱۵ سال برای پسر) با مادر و پدره و بعد از اون تا ۱۸ سالگی با پدره، اما اگه پدر فوت کنه، حضانت به مادر میرسه.
* وصایت: اگه پدر در زمان حیاتش، با وصیت نامه، مادر رو به عنوان وصی برای اداره امور فرزند بعد از فوت خودش تعیین کرده باشه، مادر می تونه این مسئولیت رو به عهده بگیره. البته همونطور که گفتیم، وصی هم مثل قیم تحت نظارت دادگاهه و اختیاراتش محدوده.
* قیمومت: اگه ولی قهری (پدر و جد پدری) هر دو فوت کرده باشن، یا اگه ولی قهری زنده باشه اما دادگاه صلاحیت رو ازش سلب کرده باشه، مادر می تونه از دادگاه درخواست کنه که به عنوان قیم فرزندش انتخاب بشه. تو این شرایط، معمولاً دادگاه با توجه به دلسوزی و نزدیکی مادر به فرزند، مادر رو برای این مسئولیت مناسب می بینه و به عنوان قیم منصوب می کنه.
پس خلاصه بگم، مادر ولی قهری نیست، اما می تونه حضانت فرزندش رو داشته باشه، یا به عنوان وصی (اگه پدر وصیت کرده باشه) یا قیم (با حکم دادگاه) مسئولیت امور فرزندش رو به عهده بگیره.
فرق حضانت و ولایت: این دوتا رو با هم قاطی نکنید!
دو تا کلمه دیگه که تو بحث سرپرستی بچه ها خیلی می شنویم و اکثراً با هم قاطی می شن، حضانت و ولایت هستن. این دوتا هرچند که تو نگاه اول شبیه هم به نظر میان، اما از زمین تا آسمون با هم فرق دارن. بیایید ببینیم هر کدوم دقیقاً یعنی چی.
حضانت یعنی چی؟
به زبان خیلی ساده، حضانت یعنی مراقبت و نگهداری از کودک. این مراقبت هم جنبه جسمی داره و هم جنبه روانی و تربیتی. وقتی میگیم کسی حضانت بچه ای رو به عهده داره، یعنی اون شخص مسئول تغذیه، پوشاک، مسکن، بهداشت، تحصیل و به طور کلی پرورش و تربیت اون کودکه. حضانت هم یک حقه و هم یک تکلیف برای والدین. یعنی هم پدر و هم مادر حق دارن بچه شون رو نگهداری کنن و هم وظیفه دارن این کار رو انجام بدن. تو قانون ما:
* حضانت دختر و پسر تا ۷ سالگی با مادره (مگر اینکه مادر صلاحیت لازم رو نداشته باشه).
* بعد از ۷ سالگی تا زمان بلوغ (۹ سال برای دختر و ۱۵ سال برای پسر)، دادگاه با توجه به مصلحت فرزند تصمیم می گیره حضانت با پدر باشه یا مادر.
* بعد از سن بلوغ، خود فرزند می تونه انتخاب کنه که با کدوم یکی از والدینش زندگی کنه.
* اگه یکی از والدین فوت کنه، حضانت به دیگری که زنده هست میرسه. مثلاً اگه پدر فوت کنه، حضانت به مادر میرسه (حتی اگه پدربزرگ پدری زنده باشه).
ولایت یعنی چی؟
ولایت یه چیز دیگه است. ولایت یعنی سلطه و اختیار قانونی برای اداره امور مالی و حقوقی کودک. این اختیارات خیلی فراتر از نگهداری و تربیت روزمره است. ولی قهری (پدر و جد پدری) می تونه برای بچه حساب بانکی باز کنه، اموالش رو بفروشه، اجاره بده، برای ازدواج دختر باکره اجازه بده، یا حتی برای خروج از کشورش تصمیم بگیره. این اختیارات فقط مخصوص پدر و جد پدریه و هیچ کس دیگه، حتی مادر، حق ولایت قهری بر فرزند رو نداره.
پس فرق اساسی این دوتا اینه:
* حضانت: مراقبت جسمی و تربیتی. مثل اینکه کی بچه رو مدرسه ببره، کی بهش غذا بده، کی لباسشو بشوره.
* ولایت: اداره امور مالی و حقوقی. مثل اینکه کی برای ملک بچه تصمیم بگیره، کی برای جراحی اش اجازه بده، کی براش قرارداد امضا کنه.
یه نکته خیلی مهم: حتی اگه حضانت فرزند به مادر سپرده شده باشه (مثلاً بعد از طلاق)، باز هم ولایت قانونی و اختیارات مربوط به امور مالی و حقوقی فرزند با پدر یا جد پدری باقی می مونه. یعنی مادر نمی تونه بدون اجازه ولی قهری، برای فرزندش حساب بانکی باز کنه یا ملکی رو به نامش بزنه یا بفروشه. این مسئله گاهی اوقات تو زندگی واقعی چالش های زیادی رو ایجاد می کنه.
کی بچه از تحت ولایت خارج میشه؟ (سن رشد)
یکی دیگه از سوالات کلیدی اینه که این ولایت و قیمومتی که درباره ش صحبت می کنیم، تا کی ادامه داره؟ آیا وقتی بچه بزرگ شد، دیگه ولی یا قیم نمی خواد؟ بله، دقیقاً! یه مرحله ای تو زندگی هر فردی هست که از تحت ولایت یا قیمومت خارج میشه و خودش می تونه مسئولیت کارهای خودش رو به عهده بگیره. این مرحله رو بهش میگن رسیدن به سن رشد.
تو قانون ما، برای اینکه بفهمیم یه نفر کی از تحت ولایت خارج میشه، دو تا سن رو باید در نظر بگیریم:
1. سن بلوغ: این سن بیشتر جنسی و شرعیه و نشونه اینه که فرد از نظر جسمی به پختگی رسیده. برای دخترا، ۹ سال تمام قمری و برای پسرا، ۱۵ سال تمام قمریه. بعد از رسیدن به سن بلوغ، فرد دیگه صغیر محسوب نمیشه، اما هنوز رشید نیست! یعنی چی؟ یعنی هنوز از نظر عقلی برای اداره امور مالی خودش صلاحیت نداره. برای امور غیرمالی مثل ازدواج (با رعایت شرایط)، ممکنه بتونه تصمیم بگیره، اما برای کارهای مالی نه.
2. سن رشد: این سن همون ۱۸ سال تمام خورشیدیه که تو قانون مدنی ما به عنوان سن رشد برای اداره امور مالی در نظر گرفته شده. وقتی یه نفر به ۱۸ سالگی میرسه، فرض بر اینه که رشید شده. یعنی می تونه صلاح و ضرر خودش رو تو کارهای مالی تشخیص بده و دیگه ولی یا قیم نیازی نیست برای امور مالیش تصمیم بگیرن. به این مرحله میگن پایان ولایت قهری یا قیمومت. بعد از این سن، فرد می تونه خودش قرارداد ببنده، اموالش رو اداره کنه، حساب بانکی باز کنه و تمام کارهای مالی شو خودش انجام بده.
اما همیشه هم اینجوری نیست که با رسیدن به ۱۸ سالگی همه چی تموم بشه. اگه یه نفر بعد از رسیدن به سن رشد (یعنی بعد از ۱۸ سالگی) دچار جنون (اختلال روانی جدی) یا سفاهت (ناتوانی در اداره اموال و تشخیص ضرر از منفعت) بشه، بازم دادگاه برای اداره امور مالیش براش قیم تعیین می کنه. این جنون یا سفاهت می تونه هم دائمی باشه و هم موقتی. پس سن ۱۸ سال یه ملاک کلیه، اما اگه شرایط فردی تغییر کنه، قانون باز هم برای حمایت ازش وارد عمل میشه.
چند تا نکته کاربردی و اشتباهات رایج!
تا اینجا کلی چیز در مورد ولی و قیم و وصی یاد گرفتیم. حالا می خوام چند تا نکته خیلی مهم و کاربردی رو بگم که حسابی تو زندگی به دردتون می خوره و کمک می کنه از اشتباهات رایج دوری کنید:
* مصلحت محجور، حرف اول رو می زنه: چه ولی قهری باشید، چه قیم یا وصی، همیشه باید کاری رو انجام بدید که به نفع محجور باشه. قانون مدنی خیلی رو این قضیه تأکید داره.
وظیفه اصلی ولی، قیم و وصی، رعایت غبطه و مصلحت محجور است. هر تصمیمی که به ضرر محجور باشد، حتی اگر توسط ولی قهری گرفته شود، باطل و قابل پیگیری قانونی است.
یعنی اگه یه ولی قهری مثلاً ملکی رو که به نام بچه شه، به قیمت خیلی پایین و غیرعادلانه بفروشه و این کار به ضرر بچه باشه، اون معامله باطل میشه و ولی مسئول جبران خسارته. حتی ممکنه دادگاه ولایت رو ازش سلب کنه. پس فکر نکنید چون اختیارات ولی گسترده است، می تونه هر کاری بکنه.
* امور انحصاری ولی قهری: یه سری کارها هست که فقط و فقط ولی قهری می تونه انجام بده و نه قیم و نه وصی حق انجامش رو ندارن. مهمترین مثالش «اجازه ازدواج دختر باکره» است. حتی اگه قیم یا وصی مادر باشن و حضانت رو هم داشته باشن، برای ازدواج دخترشون نمی تونن اجازه بدن و این حق با پدر یا جد پدریه. همچنین اجازه خروج از کشور فرزند هم معمولاً با ولی قهریه.
* ولی نمی تونه ولایت رو سلب کنه: حق ولایت قهری برای پدر و جد پدری، هم یک حق هست و هم یک تکلیف. یعنی ولی نمی تونه بگه من دیگه نمی خوام ولی باشم و این مسئولیت رو از خودش سلب کنه. اما می تونه برای اداره بعضی از امور، به یه نفر دیگه وکالت بده. مثلاً پدر می تونه به مادر وکالت بده که برای انجام کارهای بانکی فرزند اقدام کنه، اما این وکالت به معنی سلب ولایت از پدر نیست.
* خروج از کشور برای دختران مجرد زیر ۱۸ سال: این مورد خیلی حساسه. اگه دختر خانمی مجرد و زیر ۱۸ سال باشه، برای خروج از کشور حتماً به اجازه ولی قهریش (پدر یا جد پدری) نیاز داره. اگه ولی قهری نداشته باشه و قیم داشته باشه، باید قیم اجازه بده. اگه نه ولی قهری داشته باشه و نه قیم، اون وقته که برای خروج از کشور نیازی به اجازه کسی نیست (این حالت بسیار نادر است). اما اگه یه خانم بالای ۱۸ سال باشه، دیگه برای خروج از کشور نیاز به اجازه پدر و مادر نداره (البته اگه متاهل باشه، اجازه همسر لازمه).
* محدودیت ولی قهری در تصرف اموال فرزند: خیلی ها فکر می کنن چون ملک به نام بچه شونه، پدر به عنوان ولی قهری می تونه هر جور دلش خواست با اون ملک رفتار کنه (بفروشه، ببخشه، صلح کنه). این تصور اشتباهه.
ولی قهری مکلف است اقداماتی که به صلاح و مصلحت مولی علیه (فرزند) است را انجام دهد. اگر عملی انجام دهد که به مصلحت و غبطه فرزند نباشد، آن اقدام باطل است و ولی مسئول جبران خسارات وارده خواهد بود.
پس حتی ولی قهری هم برای فروش یا هر تصرف دیگری در اموال فرزندش، باید مصلحت رو رعایت کنه. در غیر این صورت، اون اقدام باطله و ولی قابل پیگرده.
این نکات رو همیشه گوشه ذهن داشته باشید تا تو پیچ و خم های حقوقی مربوط به سرپرستی، راه رو گم نکنید.
به شکل خلاصه، می تونیم بگیم که قانون ما برای حمایت از کسانی که خودشون نمی تونن از عهده کارهاشون بربیان، سه تا جایگاه مهم در نظر گرفته: ولی، وصی و قیم. ولی قهری (پدر و پدربزرگ پدری) یه سرپرست طبیعی و خودکار از طرف قانونه که اختیارات وسیع تری داره و نظارت کمتری روشه. وصی کسیه که ولی قهری برای بعد از فوتش تعیین می کنه تا امور فرزندش رو اداره کنه و اختیاراتش شبیه قیمه. قیم هم سرپرستیه که دادگاه تو نبود ولی یا وصی، یا سلب صلاحیت اونها، تعیین می کنه و همیشه زیر ذره بین دادگاه و دادستانه و اختیارات محدودتری داره. هدف اصلی همه این نهادها، حمایت حداکثری از محجورینه تا حقوقشون ضایع نشه.
امیدوارم با این توضیحات، فرق ولی و قیم و باقی مفاهیم مربوط به سرپرستی براتون روشن شده باشه و بتونید با آگاهی بیشتری تو مسائل حقوقی مربوط به این حوزه قدم بردارید. البته، اگه با پرونده های خاص و پیچیده روبرو شدید، حتماً با یه وکیل یا مشاور حقوقی باتجربه صحبت کنید. اونا می تونن بهترین راهنمایی رو بهتون بدن.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "فرق ولی و قیم | راهنمای جامع تفاوت ها و اختیارات حقوقی" هستید؟ با کلیک بر روی قوانین حقوقی، ممکن است در این موضوع، مطالب مرتبط دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "فرق ولی و قیم | راهنمای جامع تفاوت ها و اختیارات حقوقی"، کلیک کنید.



