خلاصه کامل کتاب با هر دو طرف مغزت بنویس | هنریت کلاوسر

خلاصه کامل کتاب با هر دو طرف مغزت بنویس | هنریت کلاوسر

خلاصه کتاب با هر دو طرف مغزت بنویس ( نویسنده هنریت کلاوسر )

آیا از نوشتن کلافه می شوید یا مدام با بلوک نویسندگی دست و پنجه نرم می کنید؟ کتاب با هر دو طرف مغزت بنویس اثر هنریت کلاوسر کلید رهایی خلاقیت شماست. این کتاب به شما یاد می دهد چطور با جداسازی فاز خلاقیت و ویرایش، نوشتنی روان و قدرتمند داشته باشید.

تاحالا شده پشت میز کامپیوتر یا کاغذ سفید بشینی و کلمات رو پیدا نکنی؟ یا شاید یه عالمه ایده تو سرت داری ولی نمی دونی چطوری باید روی کاغذ بیاریشون؟ این حس ناامیدی و سردرگمی برای خیلی ها پیش میاد، حتی برای نویسنده های حرفه ای. هنریت کلاوسر، نویسنده ای که توی حوزه نویسندگی خلاق حسابی پیشروئه، توی کتاب با هر دو طرف مغزت بنویس: تکنیک های خارق العاده برای اون ها که می نویسند دقیقاً همین مشکلات رو هدف قرار داده. اون میگه بیشتر چالش های ما توی نوشتن، مثل کمال گرایی، ترس از قضاوت یا همون بلوک ذهنی معروف، از این میاد که مغزمون رو درست نمی شناسیم و ازش انتظار غیرمنطقی داریم.

راه حل کلیدی کلاوسر چیه؟ خیلی ساده ست: جداسازی! اون میگه ما باید دو فاز اصلی توی نوشتن رو از هم جدا کنیم: فاز نگارش (که مربوط به خلاقیت و طوفان فکره) و فاز ویرایش (که مربوط به تفکر منطقی و اصلاح متنه). وقتی این دوتا رو با هم قاطی می کنیم، مغزمون گیج میشه و خروجی خوبی نداریم. تو این خلاصه جامع، قراره باهم شیرجه بزنیم توی این کتاب و جوهر اصلی، تکنیک های کلیدی و درس های بنیادینش رو به زبون خودمونی یاد بگیریم تا بتونیم اصولش رو توی نوشته هامون به کار ببندیم. آماده ایم که ترس از نوشتن رو برای همیشه بذاریم کنار و از همین الان، یه نویسنده خلاق و مطمئن باشیم؟

هنریت کلاوسر کیه و چرا باید به حرفاش گوش بدیم؟

شاید برات سوال پیش بیاد که اصلاً این خانوم هنریت کلاوسر کی هست که انقدر از کتابش صحبت می کنیم؟ هنریت کلاوسر یه اسم ساده نیست، بلکه پشت این اسم، سال ها تجربه و تخصص توی زمینه نویسندگی و خلاقیت پنهان شده. ایشون دکترای زبان و ادبیات انگلیسی داره و سال ها توی دانشگاه های معتبری مثل کالیفرنیا، سیاتل و واشنگتن تدریس کرده. یعنی یه آدم کاملاً آکادمیک و علمیه که از پشتوانه قوی ای برخورداره.

ولی کارش فقط تدریس نبوده. کلاوسر یه مشاور خیلی بزرگ توی آمریکاست و کارگاه ها و سمینارهای مختلفی توی زمینه توسعه فردی، خودیاری و البته نوشتن برگزار می کنه. فکر کن چند نفر با کمک آموزه های اون تونستن زندگی فردی و شغلی شون رو دگرگون کنن! همین نشون میده که آموزه های اون فقط تئوری نیستن، بلکه کاملاً عملی و امتحان پس داده ان.

یکی دیگه از کتاب های معروفش که احتمالاً اسمش رو شنیده ای، بنویس تا اتفاق بیفته (Write It Down; Make It Happen) هست. این کتاب هم مثل با هر دو طرف مغزت بنویس جزو پرفروش های نیویورک تایمزه. جالبه بدونی که هر دوی این کتاب ها روی قدرت نوشتن و تأثیرش روی زندگی و رسیدن به اهداف تاکید دارن. یعنی هنریت کلاوسر کلاً دغدغه اش اینه که به آدم ها کمک کنه از طریق نوشتن، زندگیشون رو بهتر کنن. پس وقتی یه نفر با این سابقه و اعتبار حرفی می زنه، حتماً ارزش گوش دادن رو داره، چون می دونه دقیقاً چی میگه و چه راهکارهایی جواب میده.

رقص نیمکره های مغز: آریل (خلاق) و کالیبان (منتقد)

اصل و اساس فلسفه هنریت کلاوسر توی کتابش، بر پایه نحوه کارکرد دو نیمکره مغز ماست. اون برای اینکه این دو نیمکره رو بهتر بهمون معرفی کنه و نقش هر کدوم رو توی فرآیند نوشتن شفاف کنه، از دو شخصیت باحال استفاده می کنه: آریل و کالیبان. این دو اسم از نمایش نامه های شکسپیر اومدن و هر کدوم نماینده یه بخش مهم از مغز ما هستن.

آریل، نیمکره خلاق و بدون قضاوت

آریل نماینده نیمکره راست مغز ماست. این نیمکره جاییه که خلاقیت، شهود، تصویرسازی و هرچیزی که مربوط به احساسات و ایده های بکر میشه، اونجا جولان میده. آریل کاملاً رهاست، قضاوت نمی کنه و نگران درست و غلط بودن چیزی نیست. وقتی آریل فعاله، شما بدون هیچ فیلتری ایده ها رو روی کاغذ میارید، بدون اینکه نگران گرامر، جمله بندی، یا حتی معنی و مفهومش باشید. عین یه بچه که بدون ترس نقاشی می کشه و فقط از فرآیندش لذت می بره، آریل هم بدون ترس، کلمات رو روی کاغذ می ریزه.

کالیبان، نیمکره منطقی و منتقد

از اون طرف، کالیبان نماینده نیمکره چپ مغز ماست. این نیمکره وظیفه منطق، تحلیل، قضاوت و ویرایش رو به عهده داره. کالیبان همون منتقد درونی ماست که دائم داره ایراد می گیره، جملات رو تصحیح می کنه، دنبال اشکال می گرده و کمال گراست. کالیبان وظیفه اش خیلی مهمه، ولی فقط و فقط توی مرحله خودش! اگه کالیبان زودتر از موعد وارد کار بشه، فاجعه به بار میاره.

چرا ترکیب این دو فاجعه بار میشه؟

مشکل دقیقاً همین جاست! بیشتر ما وقتی می خوایم بنویسیم، همزمان هم سعی می کنیم آریل رو فعال کنیم که ایده بده و بنویسه، هم کالیبان رو فعال می کنیم که همون لحظه نوشته رو نقد و ویرایش کنه. این کار عین این می مونه که بخوای همزمان گاز بدی و ترمز بگیری! نتیجه اش چی میشه؟ ماشین (یعنی ذهن خلاق ما) حرکت نمی کنه، یا اگه هم حرکت کنه، خیلی کند و پر از استرس و خستگیه.

کمال گرایی از همین جا آب می خوره. وقتی آریل داره یه کلمه رو روی کاغذ میاره، کالیبان سریع میپره وسط و میگه: نه، این کلمه خوب نیست! جمله بندی ت غلطه! این ایده به درد نمی خوره! نتیجه این میشه که آریل بیچاره خفه میشه، خلاقیت نابود میشه و ما در نهایت با یه صفحه سفید یا چند خط نصفه و نیمه که ازش متنفریم، روبرو میشیم. به این حالت میگن ویرایش زودهنگام و به اعتقاد کلاوسر، بزرگترین قاتل خلاقیت توی نوشتنه.

راهکار کلاوسر: اجازه بده آریل بنویسه، کالیبان بعداً بیاد!

راه حل بنیادین هنریت کلاوسر خیلی واضحه: وقتی می خوای بنویسی، اول فقط از آریل دعوت کن! بذار اون آزادانه و بدون هیچ محدودیتی، هرچی توی ذهنت داری رو روی کاغذ بیاره. نگران غلط املایی، گرامر، یا حتی منطق جملات نباش. فقط بنویس. وقتی آریل کارش تموم شد و هرچی باید می نوشت رو نوشت، تازه اون موقع است که میتونی کالیبان رو دعوت کنی. حالا وقتشه که کالیبان با نگاه منطقی و تحلیلیش، متن رو ویرایش کنه، اشکالاتش رو بگیره و اون رو به یه نوشته منسجم و عالی تبدیل کنه.

این جداسازی، هم به آریل فرصت میده که خلاقیتش رو رها کنه و هم به کالیبان اجازه میده کارش رو به بهترین شکل انجام بده، بدون اینکه مزاحم خلاقیت باشه. این مهم ترین درسیه که از کتاب کلاوسر می گیریم: برای نوشتن، اول خلق کن، بعد اصلاح کن. هرگز این دو رو باهم قاطی نکن.

چطور دیوار ترس رو بشکنیم و شروع به نوشتن کنیم؟

تاحالا شده که از نوشتن یه متن مهم یا حتی یه ایمیل ساده، ترس داشته باشی؟ این ترس، اسمش بلوک نویسندگی یا اضطراب نوشتن هست و ریشه های مختلفی داره. خیلی از ماها با کمال گرایی دست و پنجه نرم می کنیم؛ یعنی میخوایم همین اولین جمله ای که می نویسیم، بهترین جمله دنیا باشه! وقتی این اتفاق نمی افته، ناامید میشیم و کلاً قید نوشتن رو می زنیم. بعضی وقتا هم ترس از شکست، تجربه های منفی گذشته (مثلاً یه نمره بد توی انشاء)، یا قضاوت دیگران (یا حتی منتقد درونی خودمون) باعث میشه نتونیم قلم به دست بگیریم.

تکنیک نوشتن آزادانه یا Free Writing

هنریت کلاوسر یه راهکار عالی برای شکستن این ترس داره که بهش میگه نوشتن آزادانه (Free Writing). این تکنیک واقعاً ساده و کاربردیه. چطور انجامش بدیم؟ یه کاغذ و قلم بردار (یا یه صفحه خالی تو کامپیوترت باز کن) و شروع کن به نوشتن. بدون توقف! بدون اینکه به گرامر، املای کلمات، یا حتی منطق جملاتت فکر کنی. هرچیزی که به ذهنت میاد رو بنویس، حتی اگه به موضوع اصلی ربطی نداشته باشه. اگه ایده ای به ذهنت نرسید، بنویس: الان ایده ای به ذهنم نمیرسه، دارم به این فکر می کنم که چرا هیچی ندارم بنویسم… و ادامه بده.

هدف از این کار چیه؟ هدف اینه که اون قفل ذهنی رو بشکنی و اجازه بدی کلمات از تو رد بشن و روی کاغذ جاری بشن. توی این مرحله، کالیبان (منتقد) رو کاملاً خاموش کن و اجازه بده آریل (خلاقیت) هر کاری دلش میخواد بکنه. اینجوری ترس از قضاوت از بین میره و می فهمی که می تونی بنویسی، حتی اگه اون نوشته اولیه ت پر از ایراد باشه. بعدها فرصت ویرایش و مرتب کردنش رو داری.

استفاده از موی سگی که گازتان گرفت: مواجهه با ترس ها

کلاوسر یه اصطلاح جالب داره: موی سگی که گازتان گرفت. معنی این اصطلاح چیه؟ قدیم ها وقتی سگ کسی رو گاز می گرفت، برای درمانش از موی همون سگ استفاده می کردن! کلاوسر این رو به نوشتن ربط میده. اگه یه موضوعی هست که از نوشتنش می ترسی، یا برات خیلی سخته، دقیقاً برو سراغ همون موضوع! مثلاً اگه از نوشتن یه نامه اداری مهم وحشت داری، شروع کن به نوشتن پیش نویس همون نامه. اگه فکر می کنی نوشتن درباره احساساتت برات سخته، دقیقا همون رو بنویس.

این مواجهه مستقیم با ترس، باعث میشه که قدرت اون ترس کم بشه. وقتی می فهمی که می تونی درباره اون موضوع ترسناک هم بنویسی، اعتماد به نفس بیشتری پیدا می کنی. مهم شروع کردنه، حتی اگه فکر می کنی چیزی که می نویسی بهترین نیست. کلاوسر تأکید می کنه که انتظار کمال از نوشته اولیه، بزرگترین اشتباهه. هیچ نوشته ای در مرحله اول کامل نیست. مهم اینه که شروع کنی و اجازه بدی جریان کلمات آغاز بشه. بعدش، با تکنیک هایی که یاد می گیریم، می تونیم نوشته رو صیقل بدیم و به بهترین شکل ممکن دربیاریم.

چشمه خلاقیتت رو پیدا کن: ایده پردازی به روش کلاوسر

بعد از اینکه یاد گرفتیم چطور با ترس از نوشتن کنار بیایم، حالا نوبت می رسه به اصل کاری: چطور ایده های ناب پیدا کنیم و چشمه خلاقیتمون رو جاری نگه داریم؟ هنریت کلاوسر معتقده ایده ها همیشه اطراف ما هستن، فقط باید بلد باشیم چطور اون ها رو شکار کنیم. اون به قدرت رویاپردازی اشاره می کنه؛ هم رویاپردازی های روزانه که توی بیداری داریم، هم رویاهای شبانه که وقتی خوابیم به سراغمون میان. این ایده ها، معمولاً از همون نیمکره راست مغز (آریل) سرچشمه می گیرن و خیلی وقت ها غیرمنتظره و ناگهانی به ذهن میان.

ابزارهای ایده پردازی: همیشه آماده باش!

یه نکته خیلی مهم توی ایده پردازی، آماده بودنه. کلاوسر میگه: اگه خودت رو به ابزار لازم برای صید ایده ها مجهز کنی، پاداش خواهی گرفت. منظور از ابزار چیه؟ یه قلم راحت و یه دفترچه که همیشه دم دستت باشه. فرقی نمیکنه کجایی، توی آشپزخونه، موقع ورزش، توی ماشین، یا حتی موقع خواب. ایده ممکنه هر لحظه به سراغت بیاد و اگه ابزار لازم برای ثبتش رو نداشته باشی، خیلی راحت از دستش میدی. خود کلاوسر هم کلی قلم و مداد عجیب و غریب داشته که هر کدوم برای یه موقعیت خاص طراحی شدن تا بتونه کلمات فراری رو شکار کنه.

من مجموعه ای از انواع قلم ها و مدادهای عجیب و غریب دارم که همه شان قرار است به من کمک کنند تا نویسنده ی کلمات فراری باشم که ناگهان به ذهنم می رسد. یک نوع قلم دارم که از بالایش کاغذ بیرون می آید (برای دونده ها عالی ست)، یک نوع دیگر در تاریکی روشن می شود (که برای نوشتن در سحر یا هنگام رانندگی در تونل های تاریک مفید است) و قلم دیگر توسط سازمان فضایی ناسا برای نوشتن در دمای خیلی گرم یا خیلی سرد ، نوشتن در هر جهت و نوشتن زیر آب و بالای فضا طراحی شده است، و اما مداد محبوبم (مدادی شبیه قاشق چوبی) برای کسانی لازم است که هنگام آشپزی، ایده های عالی به ذهن شان می رسد.

این نقل قول از خود کتاب، اهمیت داشتن ابزارهای دم دست رو نشون میده. وقتی آریل توی اوج خیال بافی و خلاقیتشه و کالیبان هم خواب آلوده، بهترین فرصته برای ثبت ایده ها. حتی نوشته های به هم ریخته و نامنظم این لحظات، بعداً می تونن تبدیل به یه متن سیال و شاعرانه بشن.

تکنیک رفتن به سینما: تجسم خلاق

یکی دیگه از تکنیک های فوق العاده کلاوسر برای ایده پردازی و تقویت خلاقیت، رفتن به سینما یا همون تجسم خلاقه. این تکنیک به این معنیه که شما خودتون رو توی موقعیتی قرار بدید که انگار دارید فیلم می بینید. چشماتون رو ببندید و شروع کنید به تصویرسازی ذهنی. یه صحنه رو تصور کنید، شخصیت ها رو ببینید، صداها رو بشنوید، بوها رو حس کنید. همه جزئیات رو توی ذهنتون بسازید.

مثلاً اگه قراره درباره یه جنگل بنویسی، به جای اینکه فقط کلمات رو کنار هم بذاری، چشمات رو ببند و توی اون جنگل قدم بزن. بوی خاک بارون خورده رو حس کن، صدای پرنده ها رو بشنو، برگ های سبز درخت ها رو لمس کن، نور خورشید که از بین شاخه ها رد میشه رو ببین. وقتی این تصاویر توی ذهنت شکل گرفتن، حالا شروع کن به نوشتن. کلمات خیلی راحت تر و طبیعی تر جاری میشن، چون داری چیزی رو توصیف می کنی که دیدیش.

این تکنیک به آریل (نیمکره راست) فرصت میده که حسابی جولان بده و از قدرتش برای خلق صحنه ها و داستان ها استفاده کنه. وقتی ذهن خلاق ما با جزئیات تصویری تغذیه میشه، دیگه نیازی به زور زدن برای پیدا کردن کلمات نیست، کلمات خودشون سرازیر میشن.

افکار آشفته رو سر و سامون بده: تکنیک شاخه بندی (Mind Mapping)

خب، تا اینجا یاد گرفتیم چطور با ترس از نوشتن کنار بیایم و چطور ایده های خلاقانه رو شکار کنیم. حالا سوال اینه: وقتی یه عالمه ایده توی سرمون داریم که شبیه یه کلاف سردرگمه، چطوری اون ها رو سر و سامون بدیم؟ اینجا تکنیک شاخه بندی (Mind Mapping) به کمک ما میاد که هنریت کلاوسر بهش می گه راه مغز کامل برای سازمان دهی مطالب.

مفهوم شاخه بندی (Mind Mapping)

شاخه بندی یه جور روش سازماندهی غیرخطیه. به جای اینکه مثل یه لیست، ایده ها رو پشت سر هم بنویسی، اون ها رو به صورت یه نمودار درختی یا یه شبکه عنکبوتی نمایش میدی. یه کلمه یا ایده اصلی رو وسط صفحه می نویسی، بعد شاخه های اصلی رو ازش بیرون میکشی و ایده های مرتبط رو روشون مینویسی. بعد از هر شاخه اصلی، میتونی شاخه های فرعی رو اضافه کنی و جزئیات بیشتری رو وارد کنی. این کار باعث میشه ارتباط بین ایده ها رو بهتر ببینی و یه دید کلی از موضوع پیدا کنی.

گام به گام شاخه بندی: یه نقشه راه برای مغزت

برای اینکه یه Mind Map یا همون شاخه بندی مؤثر داشته باشی، مراحل زیر رو دنبال کن:

  1. ایده اصلی رو مشخص کن: کلمه کلیدی یا موضوع اصلی نوشته ت رو وسط یه صفحه بزرگ بنویس و دورش یه دایره یا بیضی بکش.
  2. شاخه های اصلی رو اضافه کن: از ایده اصلی، خطوطی رو به بیرون بکش. روی هر خط، یه ایده یا مفهوم اصلی بنویس که به موضوع اصلی مربوط میشه. این ها سرفصل های اصلی کار شما خواهند بود.
  3. شاخه های فرعی رو گسترش بده: از هر شاخه اصلی، شاخه های کوچکتری بیرون بکش و جزئیات، مثال ها، یا ایده های مرتبط با اون شاخه رو بنویس.
  4. از رنگ و تصویر استفاده کن: برای اینکه Mind Map جذاب تر و قابل فهم تر بشه، از رنگ های مختلف برای شاخه ها استفاده کن. می تونی نقاشی های کوچیک یا نمادهای مرتبط هم اضافه کنی. مغز ما با تصویر و رنگ بهتر ارتباط برقرار می کنه.
  5. ارتباطات رو مشخص کن: اگه بین دو شاخه مختلف ارتباطی هست، با یه خط یا پیکان اون ها رو به هم وصل کن. این نشون میده که چطور ایده ها به هم مرتبط هستن، حتی اگه توی شاخه های جداگونه باشن.

مزایای شاخه بندی: هم خلاقیت، هم منطق!

شاخه بندی یه تکنیک فوق العاده ست چون هر دو نیمکره مغز رو درگیر می کنه. نیمکره راست (آریل) از جنبه های بصری، رنگ ها و ساختار غیرخطی لذت می بره و خلاقیت رو تقویت می کنه. نیمکره چپ (کالیبان) هم از سازماندهی، منطق و ارتباطات بین ایده ها سود میبره. اینجوری هم می تونی ایده های جدید تولید کنی، هم اون ها رو به صورت منطقی مرتب کنی.

این تکنیک کاربردهای خیلی زیادی داره. ازش می تونی برای برنامه ریزی یه مقاله وبسایت، یه کتاب، یه سخنرانی، یه پروژه تحقیقاتی، یا حتی یه لیست خرید استفاده کنی! شاخه بندی بهت کمک می کنه که قبل از شروع نوشتن، تمام افکارت رو روی کاغذ بیاری، اون ها رو مرتب کنی و یه نقشه راه دقیق برای نوشته ت داشته باشی. اینجوری دیگه موقع نوشتن گیج نمیشی و می دونی دقیقاً باید از کجا شروع کنی و به کجا برسی.

با تعلل و منتقد درونت کنار بیا: راهکارهای کلاوسر

احساس تعلل در نوشتن یا اون صدای ریز و منفی توی سرت که هی میگه: نه، این خوب نیست! برای همه نویسنده ها، از مبتدی تا حرفه ای، آشناست. هنریت کلاوسر توی کتابش، راه حل های عملی برای مقابله با این دو مانع بزرگ رو بهمون یاد میده.

چرا هی کار رو به تعویق می ندازیم؟

تعلل یا همون طفره روی، یه مشکل شایع توی نوشتن و خیلی از کارهای دیگه زندگیه. ولی چرا این اتفاق می افته؟ دلایلش مختلفه:

  • کمال گرایی: میخوایم کارمون بی عیب و نقص باشه و چون می دونیم توی مرحله اول اینجوری نیست، اصلاً شروع نمی کنیم.
  • ترس از شکست: نگرانیم که نتیجه کارمون خوب نشه یا مورد پسند دیگران نباشه.
  • حجم بالای کار: اگه یه پروژه نوشتن خیلی بزرگ باشه، ممکنه احساس کنیم نمی تونیم از پسش بربیایم و دلسرد بشیم.
  • نبود ایده یا سازماندهی: وقتی نمیدونیم چی بنویسیم یا چطور شروع کنیم، ترجیح میدیم کار رو عقب بندازیم.

طفره روی خلاقانه یعنی چی؟

جالبه که کلاوسر میگه گاهی وقت ها می تونیم از تعلل به نفع خودمون استفاده کنیم! به این میگه طفره روی خلاقانه. یعنی چی؟ یعنی به جای اینکه بیهوده وقت تلف کنیم و از نوشتن فرار کنیم، کارهای مرتبط با نوشتن رو انجام بدیم که فشار رو از روی ما برمی داره. مثلاً:

  • به جای نوشتن اصلی، شروع به جمع آوری ایده ها کن.
  • درباره موضوعت مطالعه کن.
  • برای خودت یه فضای مناسب برای نوشتن آماده کن.
  • ابزارهای لازم (مثل قلم و کاغذ یا نرم افزار) رو آماده سازی کن.
  • ذهنت رو آرام کن با انجام کارهای کوچیک و بی اهمیت مثل مرتب کردن میز!

این کارها در ظاهر تعلل به نظر میان، اما در واقع دارن ذهنت رو برای شروع نوشتن آماده می کنن و از استرس و فشارش کم می کنن. یا اینکه میتونی برای یه مدت خیلی کوتاه (مثلاً ۱۰ دقیقه) شروع به نوشتن کنی و بعد به خودت اجازه تعلل بدی. معمولاً بعد از این ۱۰ دقیقه، می بینی که دوست داری ادامه بدی!

منتقد درون رو بشناس و باهاش دوست شو!

اگه آریل نماینده خلاقیت ما باشه و کالیبان نماینده منطق، اون صدای منفی که دائم تو گوشمون زمزمه می کنه: تو که نویسنده نیستی!، این ایده مسخره ست!، فقط داری وقتتو تلف می کنی!، همون منتقد درون ماست. این منتقد می تونه حسابی جلوی پیشرفت ما رو بگیره. کلاوسر میگه باید این منتقد رو بشناسیم و باهاش کنار بیایم.

استراتژی های مقابله با منتقد درون:

  1. بهش گوش نده، اما نادیده اش هم نگیر: وقتی صدای منتقد درونت بلند شد، بهش بگو: باشه، الان وقت تو نیست. نوبت تو بعداً میرسه. و دوباره برگرد به نوشتن.
  2. به تعویق بندازش: به منتقدت بگو: ممنون که اینو گفتی، اما بذار این بخش رو تموم کنم، بعداً باهات میام صحبت می کنم.
  3. اسم بذار روش: بعضی ها اسم های خنده داری روی منتقد درونشون میذارن تا قدرتش کم بشه!
  4. تبدیلش کن به یک همکار مفید: مهمترین نکته اینه که وقتی زمان ویرایش رسید، از همین منتقد درونت به عنوان یه دستیار حرفه ای برای بهبود متنت استفاده کنی. اون دیگه دشمنت نیست، بلکه ابزارت برای بهتر کردن کاره.

بازنگری و ویرایش: حالا نوبت کالیبانه!

حالا که آریل کارش رو کرده و یه پیش نویس خام و پر از ایده های ناب داریم، وقتشه کالیبان رو دعوت کنیم. فاز بازنگری و ویرایش خیلی مهمه، چون قراره متن خام رو به یه اثر polished و حرفه ای تبدیل کنه. اما این فاز هم اصول خودش رو داره:

  • زمان مناسب: بلافاصله بعد از اتمام نگارش، ویرایش نکن. یه استراحت بده، مغزت رو پاک کن، و بعد با یه ذهن تازه برگرد سراغ متن.
  • با دید منتقد بیرونی: سعی کن طوری متنت رو بخونی که انگار یه غریبه اونو نوشته. اینجوری ایرادات رو بهتر می بینی.
  • اول ساختار، بعد جزئیات: اول به ساختار کلی متن نگاه کن. آیا منطقیه؟ آیا سیر درستی داره؟ بعد برو سراغ پاراگراف ها و جملات، و در نهایت کلمات و املای اون ها.
  • با صدای بلند بخون: خوندن متن با صدای بلند، خیلی از ایرادات گرامری و جمله بندی رو نشون میده که توی خوندن عادی به چشم نمیان.
  • حذف کن، کوتاه کن، اصلاح کن: کلمات اضافه رو حذف کن، جملات طولانی رو کوتاه کن، و اشکالات گرامری و املایی رو اصلاح کن.
  • متن رو نابود نکن: کالیبان وظیفه اش بهبود متنه، نه نابود کردنش! مراقب باش که توی ویرایش زیاده روی نکنی و اون روح خلاقی که آریل توی متن دمیده رو از بین نبری.

با رعایت این اصول، می تونی هم بر تعلل غلبه کنی و هم از منتقد درونت یه متحد قوی بسازی. اینجوری فرآیند نوشتن برات لذت بخش تر و مؤثرتر میشه.

چندتا نکته و تمرین عملی کلیدی از کتاب برای تقویت مهارت نویسندگی

کتاب با هر دو طرف مغزت بنویس پر از تکنیک ها و تمرینات عملیه که اگه انجامشون بدیم، می تونیم مهارت نویسندگی مون رو حسابی تقویت کنیم. اینجا چندتا از مهم ترین نکات و تمریناتی که کلاوسر روشون تاکید داره رو باهم مرور می کنیم:

۱. همیشه آماده باش تا ایده هات رو شکار کنی:

همونطور که گفتیم، یه دفترچه و قلم (یا گوشی) همیشه دم دستت باشه. ایده ها مثل پرنده های وحشی هستن که هر لحظه ممکنه پرواز کنن و برن. اگه آماده نباشی، از دستشون میدی. حتی برای آشپزی یا موقع خواب هم آماده باش!

۲. برای خودت زمان و مکان مناسب پیدا کن:

یه گوشه دنج و خلوت پیدا کن که بتونی اونجا تمرکز کنی. یه زمان مشخص رو برای نوشتن در نظر بگیر، حتی اگه کوتاه باشه. مثلاً روزی ۱۵ دقیقه یا نیم ساعت. مهم تداومشه، نه مدت زمان زیاد. این کار به ذهنت سیگنال میده که حالا وقت نوشتنه.

۳. از پیوست ها و منابع کتاب استفاده کن:

هنریت کلاوسر توی کتابش یه سری پیوست داره که خیلی به دردت میخوره، مخصوصاً اگه با نرم افزارهای واژه پرداز (مثل مایکروسافت ورد یا گوگل داکس) کار می کنی. این پیوست ها بهت کمک می کنن تکنیک های کتاب رو توی دنیای دیجیتال هم پیاده کنی. مثلاً چطوری فاز نوشتن رو از فاز ویرایش توی نرم افزار جدا کنی.

۴. نوشتن آزادانه رو به عادت تبدیل کن:

هر روز، حتی اگه فقط برای ۵ دقیقه باشه، نوشتن آزادانه رو انجام بده. این تمرین مثل یه جور گرم کردن برای مغزت میمونه. کمک می کنه تا اون قفل ذهنی باز بمونه و کلمات راحت تر جاری بشن. بدون قضاوت، فقط بنویس.

۵. پروژه های بزرگ رو به بخش های کوچیک تر تقسیم کن:

نوشتن یه کتاب یا یه مقاله بلند می تونه ترسناک به نظر بیاد. کلاوسر میگه این پروژه های بزرگ رو به بخش های کوچیک تر و قابل مدیریت تقسیم کن. مثلاً به جای اینکه به فکر نوشتن یه کتاب ۲۰۰ صفحه ای باشی، به فکر نوشتن یه فصل ۵ صفحه ای باش. اینجوری کمتر احساس سردرگمی می کنی و می تونی گام به گام پیش بری.

۶. با صدای بلند بخون:

بعد از اینکه یه متنی رو نوشتی، با صدای بلند برای خودت بخونش. این کار باعث میشه ایرادات گرامری، جمله بندی های نامناسب، یا حتی تکرار کلمات رو بهتر متوجه بشی. وقتی متنی رو می خونی، مغزت فقط به معنی کلمات توجه می کنه، ولی وقتی با صدای بلند می خونی، گوشت هم درگیر میشه و روان بودن متن رو بهتر درک می کنی.

۷. از خودت بازخورد بگیر، ولی نه از هر کسی:

اگه میخوای از دیگران بازخورد بگیری، حواست باشه که از کی بازخورد می گیری. کسی رو انتخاب کن که نویسنده باشه یا حداقل بدونه چطوری بازخورد سازنده بده، نه فقط ایراد بگیره. و مهم تر از اون، به این نکته پایبند باش که بازخوردها فقط برای فاز ویرایش هستن، نه برای فاز خلاقیت. یعنی اول خودت بنویس، بعد بده بقیه بخونن و نظر بدن.

۸. نترس از پاک کردن و دوباره نوشتن:

ممکنه یه بخشی از نوشته ت رو دوست نداشته باشی و بخوای کلاً پاکش کنی و از نو بنویسی. این اشکالی نداره! بخشی از فرآیند نویسندگی همینه. نترس از اینکه چیزی رو پاک کنی. گاهی وقت ها با پاک کردن یه بخش و نوشتن دوباره اش، به چیزی خیلی بهتر می رسی.

این تمرینات و نکات رو هر روز یا حداقل به صورت منظم توی برنامه زندگیت بگنجون. میبینی که چقدر نوشتن برات راحت تر و لذت بخش تر میشه و چطور اعتماد به نفست توی این زمینه بیشتر میشه. قدرت نوشتن واقعاً توی درون خودته، فقط باید یاد بگیری چطوری رهاش کنی!

جمع بندی: سفر نویسندگی تو تازه شروع شده!

خب، رسیدیم به پایان راهنمایی مون درباره کتاب با هر دو طرف مغزت بنویس اثر هنریت کلاوسر. دیدیم که نوشتن، اونقدرها هم که فکر می کنیم، ترسناک و غیرقابل دسترس نیست. اصل ماجرا توی این کتاب، یه نکته ساده ولی فوق العاده عمیقه: جداسازی دو وظیفه اصلی مغز توی فرآیند نوشتن، یعنی خلاقیت و قضاوت.

هنریت کلاوسر بهمون یاد داد که چطور باید اجازه بدیم آریل (همون نیمکره راست و خلاق مغزمون) بدون ترس و قضاوت، هرچیزی که به ذهنش میرسه رو روی کاغذ بیاره. این یعنی نوشتن آزادانه، بدون فکر به گرامر و کلمات بی عیب و نقص. اون بهمون نشون داد که بزرگترین قاتل خلاقیت، همون منتقد درونی یا کالیبان (نیمکره چپ و منطقی) هست که خیلی زود میپره وسط و نمیذاره ایده ها شکل بگیرن. یاد گرفتیم که کالیبان وظیفه خودش رو داره، ولی فقط توی مرحله ویرایش.

تکنیک هایی مثل موی سگی که گازتان گرفت برای مقابله با ترس ها، رفتن به سینما برای ایده پردازی و تجسم خلاق، و شاخه بندی (Mind Mapping) برای سازماندهی افکار آشفته، همگی ابزارهایی هستن که کلاوسر در اختیارمون گذاشته تا مسیر نویسندگی رو برامون هموارتر کنه. اون حتی راه و رسم تعلل خلاقانه و دوست شدن با منتقد درون رو هم بهمون یاد داد.

پیام اصلی کتاب اینه: قدرت نوشتن از درون خودت سرچشمه می گیره. تو ابزارشو داری، فقط باید بلد باشی چطور ازش استفاده کنی. نوشتن قرار نیست یه شکنجه باشه، بلکه میتونه یه سفر هیجان انگیز برای کشف ایده ها و بیان خودت باشه. حالا که با این اصول آشنا شدی، وقتشه که قلم رو برداری یا انگشتات رو روی کیبورد بذاری و شروع کنی. نگران کامل بودن نباش، فقط بنویس. اجازه بده خلاقیتت جاری بشه، کلماتت نفس بکشن و ایده هات زنده بشن. سفر نویسندگی تو تازه شروع شده، پس همین الان شروع کن و ازش لذت ببر!

سوالات متداول

این بخش برای پاسخ به سوالات رایج شما درباره این کتاب و مفاهیمش طراحی شده است.

این کتاب به درد کی می خوره؟

این کتاب برای هرکسی که با نوشتن سروکار داره، مفیده. چه دانشجو باشی و بخوای پایان نامه بنویسی، چه بلاگر باشی، کپی رایتر، محقق، یا حتی یه کارمند که باید ایمیل های کاری بنویسه. اگه حس می کنی ایده های خوبی تو سرت داری ولی نمی تونی اون ها رو روی کاغذ بیاری، یا همیشه با بلوک نویسندگی دست و پنجه نرم می کنی، این کتاب برای توئه. حتی اگه نویسنده حرفه ای هم باشی، این کتاب نکات و دیدگاه های تازه ای بهت میده.

آیا این کتاب فقط برای نویسنده هاست؟

نه اصلاً! درست که اسمش با هر دو طرف مغزت بنویس هست و روی نویسندگی تمرکز داره، ولی مفاهیمش خیلی فراتر از فقط نوشتن داستان یا مقاله هستن. هر نوع ارتباط نوشتاری، از یه یادداشت ساده گرفته تا یه سخنرانی مهم، می تونه از اصول این کتاب بهره مند بشه. در واقع، این کتاب بهت یاد میده چطور با ذهنت کار کنی تا بتونی افکار و ایده هات رو به بهترین شکل بیان کنی، فرقی نمی کنه که این بیان توی قالب یه رمان باشه یا یه نامه اداری.

این کتاب چه فرقی با بقیه کتاب های نویسندگی داره؟

فرق اصلی این کتاب با خیلی از کتاب های نویسندگی دیگه، توی رویکرد منحصربه فردشه. بیشتر کتاب های نویسندگی روی گرامر، سبک، ساختار، یا تکنیک های خاص ژانرهای مختلف تمرکز می کنن. اما کلاوسر، ریشه مشکلات روانی و ذهنی نوشتن رو هدف قرار میده. اون بر پایه شناخت نحوه کارکرد نیمکره های مغز، یه راهکار بنیادی ارائه میده که میگه باید خلاقیت (نیمکره راست) رو از منطق و قضاوت (نیمکره چپ) جدا کنی. این دیدگاه، خیلی عملی و کاربردیه و مستقیماً با ترس ها و موانع ذهنی ما توی نوشتن سر و کار داره.

اصلی ترین چیزی که از این کتاب یاد می گیریم چیه؟

اصلی ترین درسی که از با هر دو طرف مغزت بنویس می گیریم اینه که برای داشتن یه نوشتار مؤثر و خلاقانه، باید اجازه بدی ایده ها اول آزادانه و بدون قضاوت از ذهنت سرازیر بشن. به عبارت ساده تر، اول با تمام وجود و با کمک نیمکره خلاق مغزت بنویس، و بعد (تأکید می کنم بعداً) با نگاه منطقی و نقادانه، اون متن رو ویرایش و اصلاح کن. این جداسازی، کلید رهایی از بلوک نویسندگی و شکوفایی پتانسیل خلاقیت شماست.

منابع و پیشنهاد مطالعه بیشتر

اگر از این خلاصه لذت بردید و حس می کنید که آموزه های هنریت کلاوسر می تونه بهتون کمک کنه، پیشنهاد می کنم حتماً نسخه کامل کتاب با هر دو طرف مغزت بنویس: تکنیک های خارق العاده برای آن ها که می نویسند رو تهیه و مطالعه کنید. جزئیات و تمرینات بیشتری توی کتاب اصلی وجود داره که می تونه بهتون کمک کنه عمیق تر با این مفاهیم آشنا بشید.

برای تکمیل اطلاعاتتون و ادامه مسیر یادگیری در زمینه نویسندگی و خلاقیت، پیشنهاد می کنم کتاب های زیر رو هم مطالعه کنید:

  • بنویس تا اتفاق بیفتد (Write It Down; Make It Happen) اثر هنریت کلاوسر: این کتاب هم از همین نویسنده ست و روی قدرت نوشتن برای رسیدن به اهداف و آرزوها تمرکز داره.
  • درباره نوشتن (On Writing: A Memoir of the Craft) اثر استیون کینگ: یک کتاب عالی از یکی از بزرگترین نویسنده های معاصر که هم خاطرات نویسندگی شو میگه و هم نکات عملی برای نوشتن ارائه میده.
  • راه هنرمند (The Artist’s Way) اثر جولیا کامرون: این کتاب بیشتر روی بیداری خلاقیت درونی تمرکز داره و تمرینات روزانه برای کمک به هنرمندان (و نویسندگان) ارائه میده.

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه کامل کتاب با هر دو طرف مغزت بنویس | هنریت کلاوسر" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه کامل کتاب با هر دو طرف مغزت بنویس | هنریت کلاوسر"، کلیک کنید.

نوشته های مشابه